یازده سپتامبر دیک چنی(2)
یازده سپتامبر دیک چنی(2)
یازده سپتامبر دیک چنی(2)
نويسنده:مايكل چاسودفسكي
دکترین هسته ای پیشگیرانه ناتو – آمریکا
طرح احتیاطی دیک چنی مبتنی بر دکترین جنگ پیشدستانه بود. به طور تلویحی فرض «طرح احتیاطی» این بود که ایران در پشت این حملات است. پنتاگون در یک اقدام موازی طرح نظام خود را به گونه ای که سناریوی «11 سپتامبر دوم» پیش بینی و به تصویر می کشید جهت توجیه دولت آمریکا برای حمله به ایران و سوریه به دقت تنظیم کرد.
آنها (این گروه) معتقدند که غرب باید آماده توسل به حمله هسته ای پیشگیرانه به منظور جلوگیری از گسترش قریب الوقوع سلاح های هسته ای باشد.
نباید از نظر دور داشت که هولوکاست هسته ای و آلودگی رادیواکتیو در جهان گسترش خواهد یافت و الگوی زندگی را تهدید می کند.
در یک جهان آلوده به مواد رادیواکتیو مرگبار، هیچ شیوه و الگوی زندگی وجود ندارد اما این موضوع چیزی است که به ندرت در کریدورهای ناتو یا در برنامه های مطالعات استراتژیک در دانشگاه های غرب مورد بحث قرار می گیرد.
آنچه که در مقاله دیب نگران کننده به نظر می رسد این است که نه تنها هیچ ایده ای را مطرح نکرده بلکه وی از نقطه نظر یک تحقیق آکادمیک و دانشگاهی هیچ تحلیلی در استفاده از سلاح هسته ای ارائه نداده است.
در مقاله وی نه تنها هیچ تحقیقی از سلاح های هسته ای وجود ندارد بلکه هیچ درکی از ژئوپولیتیک پیچیده خاورمیانه نیز مطرح نشده است.
دیب مو به مو اظهارات و موارد مندرج در اسناد نظامی ناتو و پنتاگون را تکرار کرده است. مقاله وی یک رونوشت ساده از خلاصه دکترین هسته ای غرب می باشد که به طور عملی خواستار آغاز هولوکاست هسته ای است.
هدف مقرر و معین از هولوکاست هسته ای در خاورمیانه جلوگیری از روی دادن جنگ هسته ای است!
نه ناتو و نه پنتاگون از اصطلاح هولوکاست استفاده نمی کنند. افزون بر این، آنها فرض می کنند که خسارات غیر مستقیم جنگ هسته ای در هر حادثه ای از نظر جغرافیایی به خاورمیانه محدود است و غربی ها از آن فارغ می باشند.
اما همان گونه که دانشمندان آنها اذعان کرده اند که سلاح های هسته ای تاکتیکی برای غیر نظامیان بی خطر است، برچسب هایی که روی این بمبها زده شده درست مانند همان برچسب هایی است که روی پاکت های سیگار نصب می شود یعنی: این بمب های هسته ای برای غیر نظامیان بی خطر است!
این طبقه بندی به تازگی انجام گرفته است. چراغ سبز برای استفاده از سلاح هسته ای تاکتیکی در جنگ متعارف بوسیله کنگره آمریکا مورد پذیرش واقع شده است. «اجازه دهید از آنها استفاده کنیم، آنها بخشی از جعبه ابزار نظامی هستند.»
ما در چهار راه خطرناکی قرار داریم. طراحان نظامی به تبلیغات و شعار خود معتقدند. صاحبنظران نظامی اظهار می دارند که کاربرد این نسل جدید از سلاح های هسته ای در نبردها خطری را به همراه ندارد. آنها سلاحی نیستند که به عنوان آخرین راه استفاده شوند. هیچ مانع سیاسی برای استفاده از آنها وجود ندارد. در این راستا، سناتور ادوارد کندی دولت بوش را به توسعه نسلی از سلاح های هسته ای که بیشتر قابل استفاده می باشند، متهم کرده است.
این منطق بعد از جنگ سرد برای اولین بار وقتی که طرح موسوم به «مرور وضعیت هسته ای پنتاگون» در ژانویه 2002 در لس آنجلس تایمز درج گردید، منتشر شد.
طرح مرور وضعیت هسته ای پنتاگون شامل چین و روسیه به همراه دولت های مخالف به عنوان اهداف بالقوه برای ضربه نخست در حمله هسته ای است.
از این رو، این موضوع این تصور را ایجاد می کند که آنها باید قبل از اقدام غیر عقلانی این کشورها، آنها را سرنگون سازند. هدف این است: «جدا کردن سرهای رهبرانشان و ویران کردن کشورهایشان به عنوان جوامع عملگرا».
یکی از دلایل این است: کشورهایی که به عنوان کشورهای مخالف نامیده می شوند مانند ایران و کره شمالی به اندازه کافی غیر منطقی هستند که بخواهند علیه آمریکا یا متحدان آن کشور یعنی اسرائیل و کره جنوبی اقدام به حمله هسته ای پیشگیرانه بکنند.
فرض اصلی در اینجا که بازدارندگی است- یعنی تهدید طرف دیگر به نابودی – جواب نمی دهد. اما طبق این استراتژی، حتی رژیم های مخالف در تهران و پیونگ یانگ باید بدانند که آمریکا حق استفاده از توان هسته ای گسترده خود برای بی سر کردن رهبرانشان و ویران ساختن کشورهایشان به عنوان جوامع عملگرای مدرن را حفظ خواهد کرد.
آیا استفاده از سلاح های هسته ای برای جلوگیری از سلاح های کشتار جمعی قابل توجیه است؟
مبادا که فراموش کنیم زرادخانه های هسته ای آمریکا و به همان نسبت فرانسه و انگلیس و اسرائیل در مقایسه با برنامه موهوم و نامشخص سلاح های هسته ای مرگبار ایران، به عنوان سلاح های کشتار جمعی طبقه بندی شده اند.
این گزارش خواستار ضربه نخست حمله هسته ای علیه القاعده و بن لادن - که بر اساس نظرات کارشناسان قادر به تولید بمب های هسته ای کوچک می باشند و می توانند در حادثه 11 سپتامبر دوم در آمریکا مورد استفاده قرار دهند - است.
رد و یا تکذیب دلیل دوم - که مشتمل بر گزارش مورد حمایت ناتو است - بسیار دشوار است. این گزارش استدلال می کند که تروریست های متعصب افراطی مانند القاعده را نمی توان منصرف یا دلسرد کرد، زیرا اولاً آنها فاقد کشور هستند و لذا نمی توان آنها را هدف قرار داد و دوم، این که آنها از مرگ یا عملیات انتحاری استقبال می کنند. بنابراین ما باید مفهوم بازدارندگی را برای کشورها یا رژیم هایی که با مواد شکافت پذیر از تروریست ها حمایت می کنند، تغییر دهیم.
سلاح های هسته ای نیازمند موادی هستند که به دشواری قابل ساخت است. هر زمان که این مواد توسط تروریست ها کسب گردد دیوارهای ساخت سلاح های هسته ای بسیار کوتاه خواهد بود. از این رو، تهدید هسته ای امروز به مراتب بزرگتر از زمان جنگ سرد است و به نظر می رسد که نتوان جلوی تروریست ها را گرفت.
تهدید هسته ای القاعده بسیار جدی گرفته شده است. دولت بوش با هزینه دفاعی افزون بر یک میلیارد دلار به این خطر واکنش نشان داده است. این مقدار زیاد از پول برای تامین مالی جنگ جهانی علیه تروریسم اختصاص داده شده است.
همان گونه که اسناد پنتاگون تایید کرده اند، این سخت افزارهای نظامی شامل ناوهای هواپیمابر، جت های جنگنده، موشک های کروز و بمب های هسته ای قادر به تخریب پناهگاه های زیرزمینی هستند که برای استفاده به عنوان بخشی از جنگ جهانی علیه تروریسم پیشنهاد شده اند.
در زبان نامفهوم نظامی، آمریکا در جنگ نامتقارن علیه دشمنان بدون کشور گرفتار شده است.(مفهوم جنگ نامتقارن در استراتژی دفاع ملی آمریکا تعریف شده است.)
این حقیقت - که به اندازه کافی مستند هم می باشد - که القاعده بوسیله سازمان سیا و ام. آی 6 انگلیس حمایت می شود در کنار این نکته قرار دارد.
طبق این تبلیغات، تهدید هسته ای علیه خاورمیانه جهت گیری نکرده، بلکه هدف اصلی آن آمریکا است. مجرمان و معماران جنگ هسته ای، گروه القاعده و بن لادن هستند. (یک ارزیابی اطلاعاتی سازمان سیا بر این موضوع تاکید می ورزد که آنها قصد دارند حمله هسته ای را علیه یک شهر آمریکا آغاز نمایند.)
مقامات آمریکایی در فکر آن چیزی هستند که گمان می کنند اجتناب ناپذیر است و لطمات بسیار بزرگی از جمله کشته شدن میلیون ها نفر، ویرانی اقتصادی و تغییر اساسی مسیر تاریخ برای آمریکا در بردارد.
بر اساس اظهارات رهبران دستگیر شده القاعده و اسناد موجود، این طرح، «هیروشیمای آمریکا» نامیده می شود و شامل انفجار زنجیره های سلاح های هسته ای که اغلب به طور قاچاق از مرز مکزیک وارد آمریکا شده و همراه با کمک تبهکاران خیابانی ام اس -13 و دیگر گروه های تبهکار سازمان یافته، می باشد.(ورلدنت دیلی.و 11 جولای 2005).
نیویورک تایمز نیز تایید کرده است که هیروشیمای آمریکا تحت حمایت القاعده اتفاق خواهد افتاد. کارشناسان معتقدند که چنین حمله ای محتمل است. (نیویورک تایمز، 11 آگوست 2004)
بر اساس اظهارات گروه استراتژی موسوم به اسپن که اعضای آن شامل مادلین آلبرایت، ریچارد آرمیتاژ، فیلیپ دی زلیکف، رابرت بی زو الیک می باشد، خطر تروریسم هسته ای بسیار بزرگتر از باور عمومی است و دولت ایالات متحده نیز اقدام کافی برای جلوگیری از آنها انجام نداده است.
اگر یک سلاح هسته ای 10 کیلوتنی، که کمی کوچکتر از بمبی است که هیروشیما را منهدم ساخت، در میدان تایمز منفجر گردد، حرارت هسته آتش آن به ده ها میلیون درجه فارنهایت خواهد رسید . این انفجار میدان مدیسون، ترمینال بزرگ مرکزی، تالار کارنگی و غیره را ویران خواهد کرد. این انفجار عمدتاً نواحی زیادی را منهدم خواهد ساخت که از جمله شامل سازمان ملل نیز خواهد شد. بنابراین در یک روز کاری 500 هزار نفر کشته خواهند شد.(نیویورک تایمز، 11 آگوست 2004)
«اشتون کارتر» یکی از معاونان وزیر دفاع سابق آمریکا، به تازگی استدلال کرده است که پاسخ واقعی، مسئول دانستن دولت ها در دسترسی تروریست ها به سلاح ها یا مواد شکافت پذیر و تهدید آنان به حملات هسته ای ویرانگر است. به عبارت دیگر بازدارندگی مجدداً عمل خواهد کرد.
تهدید هسته ای واقعی از جانب بن لادن است. هدف آنها نابود ساختن زندگی ماست. هیچکدام از این ها کمتر از حد برآورد کردن تاثیر انفجار یک بمب هسته ای در یک شهر آمریکا نیست. می تواند یک فاجعه باشد اما بسیار بعید است که بقای بسیاری از آمریکایی ها را تهدید کند.
ژنرال ریچارد مایرز، یکی دیگر از روسای سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا قبلاً ادعا کرده بود که اگر تروریست های اسلامگرا قادر باشند 10 هزار آمریکایی را با سلاح های هسته ای بکشند، آنها می توانند زندگی ما را نابود کنند. اما هیروشیما و ناکازاکی حدود 100 هزار کشته بر جای گذاشت اما آن به معنی نابودی زندگی ژاپنی ها نبود.
در یک استدلال کاملاً بیمارگونه و دشوار، پروفسور دیب تهدید آمریکا- ناتو را به این صورت تغییر داد که در صورت حمله القاعده به یک شهر آمریکا با سلاح های هسته ای، نتیجه آن جنگ هسته ای با ایران خواهد بود.
دیب، تهدید ناتو- آمریکا را برای آغاز آنچه که می تواند منجر به هولوکاست هسته ای در خاورمیانه به عنوان یک عملیات بشردوستانه برای حفظ زندگی آمریکایی ها شود، نشان داده است.
آنچه که از یک حمله اتمی به یک شهر آمریکا درک می شود، مقابله به مثل قابل پیش بینی آمریکاست. بنابراین، کشورهایی که کنترل ضعیفی بر روی مواد هسته ای شکافت پذیر خود دارند یا روابط دوستانه ای با تروریست ها دارند باید مراقبت شوند. یک آمریکای زخم خورده برای پاسخ و واکنش به شیوه ای کاملاً نامتناسب تحت فشار شدید قرار خواهد داشت و سپس ما در یک وضعیت استراتژیک کاملاً تغییر یافته خواهیم بود که در آن وضعیت، استفاده از سلاح های هسته ای ممکن است امری عادی باشد.
در آگوست 2005 دیک چنی معاون رییس جمهور آمریکا اعلام کرد که در حال طرح ریزی یک «طرح احتیاطی» برای پاسخ به حمله تروریستی دیگری از نوع 11 سپتامبر در آمریکا است.
طرح احتیاطی دیک چنی مبتنی بر دکترین جنگ پیشدستانه بود. به طور تلویحی فرض «طرح احتیاطی» این بود که ایران در پشت این حملات است. پنتاگون در یک اقدام موازی طرح نظام خود را به گونه ای که سناریوی «11 سپتامبر دوم» پیش بینی و به تصویر می کشید جهت توجیه دولت آمریکا برای حمله به ایران و سوریه به دقت تنظیم کرد.
حمله دیگر (از نوع حمله 11 سپتامبر) هم توجیه و هم فرصتی را می تواند ایجاد کند که امروز علیه برخی اهداف شناخته شده وجود ندارد. (این موضوع توسط یکی از مقامات پنتاگون مطرح و سپس در 23 آوریل 2006 در واشنگتن پست درج گردید.)
در ضمن، کنگره آمریکا در این خصوص نگران است که یک «هیروشیمای آمریکا» به طور بالقوه می تواند به اقتصاد آمریکا آسیب برساند.
آنچه که ما امروز می دانیم این است که دشمنان افراطی ما می خواهند تلفات گسترده ای به ما وارد سازند و این که تروریست ها تجربه ایجاد رشته گسترده ای از حملات که از جمله شامل استفاده از سلاح های شیمیایی، بیولوژیکی و حتی سلاح های هسته ای می شود را دارند. انفجار یک سلاح هسته ای کوچک در یک شهر بزرگ می تواند صدمات محاسبه نشده ای را به صدها هزار تن از مردم و همچنین به تجارت و اقتصاد وارد سازد. (کنگره آمریکا، کمیته سرویس مالی مجلس، 21 ژوئن 2007)
تاکنون حساس کردن افکار عمومی به خطرات یک حمله هسته ای تحت حمایت آمریکا با کمی استثناء و خلأ علمی، پیگیری شده است: هیچ تحقیق، تحلیل و درک معنی از یک هولوکاست هسته ای در یک صحنه واقعی که آینده بشریت را تهدید کند وجود ندارد. این سردی و فقدان نگرانی از سوی روشنفکران و اندیشمندان مشهور، ویژگی و صفت یک روند به وجود آمده در بسیاری از دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی و موسسات مطالعات استراتژیک است.
دانشگاهیان به نحو رو به افزایشی این مسیر را یدک می کشند. آنها نسبت به مسئله جنگ هسته ای تحت حمایت آمریکا سکوت اختیار کرده اند. یک پذیرش تلویحی از دستور کار نظامی پنهانکارانه و مجرمانه که از بسیاری جهات زندگی در این سیاره را تهدید می کند، وجود دارد. دکترین ناتو- آمریکا برای استفاده از سلاح های هسته ای در یک حمله پیشدستانه بر این اساس استوار است که شیوه زندگی جهانی غرب توسط دانشگاهیان یا رسانه ها وکارشناسان مطالعات استراتژیک از راه های هدفمند مورد چالش واقع نشود.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
طرح احتیاطی دیک چنی مبتنی بر دکترین جنگ پیشدستانه بود. به طور تلویحی فرض «طرح احتیاطی» این بود که ایران در پشت این حملات است. پنتاگون در یک اقدام موازی طرح نظام خود را به گونه ای که سناریوی «11 سپتامبر دوم» پیش بینی و به تصویر می کشید جهت توجیه دولت آمریکا برای حمله به ایران و سوریه به دقت تنظیم کرد.
طرح نظامی شیطانی: جنگ هسته ای برای جلوگیری از اشاعه سلاح های هسته ای!
آنها (این گروه) معتقدند که غرب باید آماده توسل به حمله هسته ای پیشگیرانه به منظور جلوگیری از گسترش قریب الوقوع سلاح های هسته ای باشد.
نباید از نظر دور داشت که هولوکاست هسته ای و آلودگی رادیواکتیو در جهان گسترش خواهد یافت و الگوی زندگی را تهدید می کند.
در یک جهان آلوده به مواد رادیواکتیو مرگبار، هیچ شیوه و الگوی زندگی وجود ندارد اما این موضوع چیزی است که به ندرت در کریدورهای ناتو یا در برنامه های مطالعات استراتژیک در دانشگاه های غرب مورد بحث قرار می گیرد.
آنچه که در مقاله دیب نگران کننده به نظر می رسد این است که نه تنها هیچ ایده ای را مطرح نکرده بلکه وی از نقطه نظر یک تحقیق آکادمیک و دانشگاهی هیچ تحلیلی در استفاده از سلاح هسته ای ارائه نداده است.
در مقاله وی نه تنها هیچ تحقیقی از سلاح های هسته ای وجود ندارد بلکه هیچ درکی از ژئوپولیتیک پیچیده خاورمیانه نیز مطرح نشده است.
دیب مو به مو اظهارات و موارد مندرج در اسناد نظامی ناتو و پنتاگون را تکرار کرده است. مقاله وی یک رونوشت ساده از خلاصه دکترین هسته ای غرب می باشد که به طور عملی خواستار آغاز هولوکاست هسته ای است.
هدف مقرر و معین از هولوکاست هسته ای در خاورمیانه جلوگیری از روی دادن جنگ هسته ای است!
نه ناتو و نه پنتاگون از اصطلاح هولوکاست استفاده نمی کنند. افزون بر این، آنها فرض می کنند که خسارات غیر مستقیم جنگ هسته ای در هر حادثه ای از نظر جغرافیایی به خاورمیانه محدود است و غربی ها از آن فارغ می باشند.
اما همان گونه که دانشمندان آنها اذعان کرده اند که سلاح های هسته ای تاکتیکی برای غیر نظامیان بی خطر است، برچسب هایی که روی این بمبها زده شده درست مانند همان برچسب هایی است که روی پاکت های سیگار نصب می شود یعنی: این بمب های هسته ای برای غیر نظامیان بی خطر است!
سلاح های هسته ای: ابزار دیگری در جعبه ابزار نظامی
این طبقه بندی به تازگی انجام گرفته است. چراغ سبز برای استفاده از سلاح هسته ای تاکتیکی در جنگ متعارف بوسیله کنگره آمریکا مورد پذیرش واقع شده است. «اجازه دهید از آنها استفاده کنیم، آنها بخشی از جعبه ابزار نظامی هستند.»
ما در چهار راه خطرناکی قرار داریم. طراحان نظامی به تبلیغات و شعار خود معتقدند. صاحبنظران نظامی اظهار می دارند که کاربرد این نسل جدید از سلاح های هسته ای در نبردها خطری را به همراه ندارد. آنها سلاحی نیستند که به عنوان آخرین راه استفاده شوند. هیچ مانع سیاسی برای استفاده از آنها وجود ندارد. در این راستا، سناتور ادوارد کندی دولت بوش را به توسعه نسلی از سلاح های هسته ای که بیشتر قابل استفاده می باشند، متهم کرده است.
«روسیه و چین»
این منطق بعد از جنگ سرد برای اولین بار وقتی که طرح موسوم به «مرور وضعیت هسته ای پنتاگون» در ژانویه 2002 در لس آنجلس تایمز درج گردید، منتشر شد.
طرح مرور وضعیت هسته ای پنتاگون شامل چین و روسیه به همراه دولت های مخالف به عنوان اهداف بالقوه برای ضربه نخست در حمله هسته ای است.
جدا کردن سر رهبرانشان و منهدم کردن کشورهایشان به عنوان جوامع عملگرا
از این رو، این موضوع این تصور را ایجاد می کند که آنها باید قبل از اقدام غیر عقلانی این کشورها، آنها را سرنگون سازند. هدف این است: «جدا کردن سرهای رهبرانشان و ویران کردن کشورهایشان به عنوان جوامع عملگرا».
یکی از دلایل این است: کشورهایی که به عنوان کشورهای مخالف نامیده می شوند مانند ایران و کره شمالی به اندازه کافی غیر منطقی هستند که بخواهند علیه آمریکا یا متحدان آن کشور یعنی اسرائیل و کره جنوبی اقدام به حمله هسته ای پیشگیرانه بکنند.
فرض اصلی در اینجا که بازدارندگی است- یعنی تهدید طرف دیگر به نابودی – جواب نمی دهد. اما طبق این استراتژی، حتی رژیم های مخالف در تهران و پیونگ یانگ باید بدانند که آمریکا حق استفاده از توان هسته ای گسترده خود برای بی سر کردن رهبرانشان و ویران ساختن کشورهایشان به عنوان جوامع عملگرای مدرن را حفظ خواهد کرد.
آیا استفاده از سلاح های هسته ای برای جلوگیری از سلاح های کشتار جمعی قابل توجیه است؟
مبادا که فراموش کنیم زرادخانه های هسته ای آمریکا و به همان نسبت فرانسه و انگلیس و اسرائیل در مقایسه با برنامه موهوم و نامشخص سلاح های هسته ای مرگبار ایران، به عنوان سلاح های کشتار جمعی طبقه بندی شده اند.
«برنامه هسته ای بن لادن»
این گزارش خواستار ضربه نخست حمله هسته ای علیه القاعده و بن لادن - که بر اساس نظرات کارشناسان قادر به تولید بمب های هسته ای کوچک می باشند و می توانند در حادثه 11 سپتامبر دوم در آمریکا مورد استفاده قرار دهند - است.
رد و یا تکذیب دلیل دوم - که مشتمل بر گزارش مورد حمایت ناتو است - بسیار دشوار است. این گزارش استدلال می کند که تروریست های متعصب افراطی مانند القاعده را نمی توان منصرف یا دلسرد کرد، زیرا اولاً آنها فاقد کشور هستند و لذا نمی توان آنها را هدف قرار داد و دوم، این که آنها از مرگ یا عملیات انتحاری استقبال می کنند. بنابراین ما باید مفهوم بازدارندگی را برای کشورها یا رژیم هایی که با مواد شکافت پذیر از تروریست ها حمایت می کنند، تغییر دهیم.
سلاح های هسته ای نیازمند موادی هستند که به دشواری قابل ساخت است. هر زمان که این مواد توسط تروریست ها کسب گردد دیوارهای ساخت سلاح های هسته ای بسیار کوتاه خواهد بود. از این رو، تهدید هسته ای امروز به مراتب بزرگتر از زمان جنگ سرد است و به نظر می رسد که نتوان جلوی تروریست ها را گرفت.
تهدید هسته ای القاعده بسیار جدی گرفته شده است. دولت بوش با هزینه دفاعی افزون بر یک میلیارد دلار به این خطر واکنش نشان داده است. این مقدار زیاد از پول برای تامین مالی جنگ جهانی علیه تروریسم اختصاص داده شده است.
همان گونه که اسناد پنتاگون تایید کرده اند، این سخت افزارهای نظامی شامل ناوهای هواپیمابر، جت های جنگنده، موشک های کروز و بمب های هسته ای قادر به تخریب پناهگاه های زیرزمینی هستند که برای استفاده به عنوان بخشی از جنگ جهانی علیه تروریسم پیشنهاد شده اند.
در زبان نامفهوم نظامی، آمریکا در جنگ نامتقارن علیه دشمنان بدون کشور گرفتار شده است.(مفهوم جنگ نامتقارن در استراتژی دفاع ملی آمریکا تعریف شده است.)
«هیروشیمای آمریکا»
این حقیقت - که به اندازه کافی مستند هم می باشد - که القاعده بوسیله سازمان سیا و ام. آی 6 انگلیس حمایت می شود در کنار این نکته قرار دارد.
طبق این تبلیغات، تهدید هسته ای علیه خاورمیانه جهت گیری نکرده، بلکه هدف اصلی آن آمریکا است. مجرمان و معماران جنگ هسته ای، گروه القاعده و بن لادن هستند. (یک ارزیابی اطلاعاتی سازمان سیا بر این موضوع تاکید می ورزد که آنها قصد دارند حمله هسته ای را علیه یک شهر آمریکا آغاز نمایند.)
مقامات آمریکایی در فکر آن چیزی هستند که گمان می کنند اجتناب ناپذیر است و لطمات بسیار بزرگی از جمله کشته شدن میلیون ها نفر، ویرانی اقتصادی و تغییر اساسی مسیر تاریخ برای آمریکا در بردارد.
بر اساس اظهارات رهبران دستگیر شده القاعده و اسناد موجود، این طرح، «هیروشیمای آمریکا» نامیده می شود و شامل انفجار زنجیره های سلاح های هسته ای که اغلب به طور قاچاق از مرز مکزیک وارد آمریکا شده و همراه با کمک تبهکاران خیابانی ام اس -13 و دیگر گروه های تبهکار سازمان یافته، می باشد.(ورلدنت دیلی.و 11 جولای 2005).
نیویورک تایمز نیز تایید کرده است که هیروشیمای آمریکا تحت حمایت القاعده اتفاق خواهد افتاد. کارشناسان معتقدند که چنین حمله ای محتمل است. (نیویورک تایمز، 11 آگوست 2004)
بر اساس اظهارات گروه استراتژی موسوم به اسپن که اعضای آن شامل مادلین آلبرایت، ریچارد آرمیتاژ، فیلیپ دی زلیکف، رابرت بی زو الیک می باشد، خطر تروریسم هسته ای بسیار بزرگتر از باور عمومی است و دولت ایالات متحده نیز اقدام کافی برای جلوگیری از آنها انجام نداده است.
اگر یک سلاح هسته ای 10 کیلوتنی، که کمی کوچکتر از بمبی است که هیروشیما را منهدم ساخت، در میدان تایمز منفجر گردد، حرارت هسته آتش آن به ده ها میلیون درجه فارنهایت خواهد رسید . این انفجار میدان مدیسون، ترمینال بزرگ مرکزی، تالار کارنگی و غیره را ویران خواهد کرد. این انفجار عمدتاً نواحی زیادی را منهدم خواهد ساخت که از جمله شامل سازمان ملل نیز خواهد شد. بنابراین در یک روز کاری 500 هزار نفر کشته خواهند شد.(نیویورک تایمز، 11 آگوست 2004)
«آنها را با حملات هسته ای ویرانگر تهدید کنید»
«اشتون کارتر» یکی از معاونان وزیر دفاع سابق آمریکا، به تازگی استدلال کرده است که پاسخ واقعی، مسئول دانستن دولت ها در دسترسی تروریست ها به سلاح ها یا مواد شکافت پذیر و تهدید آنان به حملات هسته ای ویرانگر است. به عبارت دیگر بازدارندگی مجدداً عمل خواهد کرد.
تهدید هسته ای واقعی از جانب بن لادن است. هدف آنها نابود ساختن زندگی ماست. هیچکدام از این ها کمتر از حد برآورد کردن تاثیر انفجار یک بمب هسته ای در یک شهر آمریکا نیست. می تواند یک فاجعه باشد اما بسیار بعید است که بقای بسیاری از آمریکایی ها را تهدید کند.
ژنرال ریچارد مایرز، یکی دیگر از روسای سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا قبلاً ادعا کرده بود که اگر تروریست های اسلامگرا قادر باشند 10 هزار آمریکایی را با سلاح های هسته ای بکشند، آنها می توانند زندگی ما را نابود کنند. اما هیروشیما و ناکازاکی حدود 100 هزار کشته بر جای گذاشت اما آن به معنی نابودی زندگی ژاپنی ها نبود.
در یک استدلال کاملاً بیمارگونه و دشوار، پروفسور دیب تهدید آمریکا- ناتو را به این صورت تغییر داد که در صورت حمله القاعده به یک شهر آمریکا با سلاح های هسته ای، نتیجه آن جنگ هسته ای با ایران خواهد بود.
دیب، تهدید ناتو- آمریکا را برای آغاز آنچه که می تواند منجر به هولوکاست هسته ای در خاورمیانه به عنوان یک عملیات بشردوستانه برای حفظ زندگی آمریکایی ها شود، نشان داده است.
آنچه که از یک حمله اتمی به یک شهر آمریکا درک می شود، مقابله به مثل قابل پیش بینی آمریکاست. بنابراین، کشورهایی که کنترل ضعیفی بر روی مواد هسته ای شکافت پذیر خود دارند یا روابط دوستانه ای با تروریست ها دارند باید مراقبت شوند. یک آمریکای زخم خورده برای پاسخ و واکنش به شیوه ای کاملاً نامتناسب تحت فشار شدید قرار خواهد داشت و سپس ما در یک وضعیت استراتژیک کاملاً تغییر یافته خواهیم بود که در آن وضعیت، استفاده از سلاح های هسته ای ممکن است امری عادی باشد.
«11 سپتامبر دوم دیک چنی»
در آگوست 2005 دیک چنی معاون رییس جمهور آمریکا اعلام کرد که در حال طرح ریزی یک «طرح احتیاطی» برای پاسخ به حمله تروریستی دیگری از نوع 11 سپتامبر در آمریکا است.
طرح احتیاطی دیک چنی مبتنی بر دکترین جنگ پیشدستانه بود. به طور تلویحی فرض «طرح احتیاطی» این بود که ایران در پشت این حملات است. پنتاگون در یک اقدام موازی طرح نظام خود را به گونه ای که سناریوی «11 سپتامبر دوم» پیش بینی و به تصویر می کشید جهت توجیه دولت آمریکا برای حمله به ایران و سوریه به دقت تنظیم کرد.
حمله دیگر (از نوع حمله 11 سپتامبر) هم توجیه و هم فرصتی را می تواند ایجاد کند که امروز علیه برخی اهداف شناخته شده وجود ندارد. (این موضوع توسط یکی از مقامات پنتاگون مطرح و سپس در 23 آوریل 2006 در واشنگتن پست درج گردید.)
در ضمن، کنگره آمریکا در این خصوص نگران است که یک «هیروشیمای آمریکا» به طور بالقوه می تواند به اقتصاد آمریکا آسیب برساند.
آنچه که ما امروز می دانیم این است که دشمنان افراطی ما می خواهند تلفات گسترده ای به ما وارد سازند و این که تروریست ها تجربه ایجاد رشته گسترده ای از حملات که از جمله شامل استفاده از سلاح های شیمیایی، بیولوژیکی و حتی سلاح های هسته ای می شود را دارند. انفجار یک سلاح هسته ای کوچک در یک شهر بزرگ می تواند صدمات محاسبه نشده ای را به صدها هزار تن از مردم و همچنین به تجارت و اقتصاد وارد سازد. (کنگره آمریکا، کمیته سرویس مالی مجلس، 21 ژوئن 2007)
تاکنون حساس کردن افکار عمومی به خطرات یک حمله هسته ای تحت حمایت آمریکا با کمی استثناء و خلأ علمی، پیگیری شده است: هیچ تحقیق، تحلیل و درک معنی از یک هولوکاست هسته ای در یک صحنه واقعی که آینده بشریت را تهدید کند وجود ندارد. این سردی و فقدان نگرانی از سوی روشنفکران و اندیشمندان مشهور، ویژگی و صفت یک روند به وجود آمده در بسیاری از دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی و موسسات مطالعات استراتژیک است.
دانشگاهیان به نحو رو به افزایشی این مسیر را یدک می کشند. آنها نسبت به مسئله جنگ هسته ای تحت حمایت آمریکا سکوت اختیار کرده اند. یک پذیرش تلویحی از دستور کار نظامی پنهانکارانه و مجرمانه که از بسیاری جهات زندگی در این سیاره را تهدید می کند، وجود دارد. دکترین ناتو- آمریکا برای استفاده از سلاح های هسته ای در یک حمله پیشدستانه بر این اساس استوار است که شیوه زندگی جهانی غرب توسط دانشگاهیان یا رسانه ها وکارشناسان مطالعات استراتژیک از راه های هدفمند مورد چالش واقع نشود.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}